ارزش حکمت (قرآن)حکمت، مفهومی بسیار مهم در فرهنگهای گوناگون، با بار معنایی غنی فلسفی و دینی، اجمالا حاکی از علمِ با ارزشی که همراه با عمل است. ۱ - حکمت عطیه الهیحکمت، از عطایای خدا و بهره مندان از آن، برخوردار از خیر فراوان میباشند، همانطور که در قرآن میفرماید: «يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ؛ (خدا) به هر كس كه بخواهد حكمت مىبخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به یقین ، خيرى فراوان داده شده است و جز خردمندان، كسى پند نمىگيرد.» ۱.۱ - بررسی تفسیری آیه مذکورکلمه (ایتاء) که مصدر (یوتى) است به معناى عطا کردن است، و کلمه (حکمت) به کسره (حاء) بر وزن (فعلة) است، که وزنى است مخصوص افاده نوع، یعنى دلالت بر نوع معنائى مىکند که در این قالب در آمده پس حکمت به معناى نوعى احکام و اتقان و یا نوعى از امر محکم و متقن است، آن چنانکه هیچ رخنه و یا سستى در آن نباشد، و این کلمه بیشتر در معلومات عقلى و حق و صادق استعمال مىشود، و معنایش در این موارد این است که بطلان و کذب به هیچ وجه در آن معنا راه ندارد و این جمله دلالت دارد بر اینکه بیانى که خدا در آن بیان حال انفاق و وضع همه علل و اسباب آن را و آثار صالح آن در زندگى حقیقى بشر را شرح داده، خود یکى از مصادیق حکمت است. پس حکمت عبارت است از قضایاى حقهاى که مطابق با واقع باشد، یعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد، مثلا معارف حقه الهیه درباره مبداء و معاد باشد، و یا اگر مشتمل بر معارفى از حقایق عالم طبیعى است معارفى باشد که باز با سعادت انسان سروکار داشته باشد، مانند حقائق فطرى که اساس تشریعات دینى را تشکیل مىدهد. ۲ - حکمت در قرآندر قرآن کریم، حکمت، فضل و عطیه الهی شمرده شده است، آنجاکه میفرماید: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا؛بلكه به مردم براى آنچه خدا از فضل خويش به آنان عطا كرده رشك مىورزند در حقیقت ما به خاندان ابراهیم كتاب و حكمت داديم و به آنان ملكى بزرگ بخشيديم.» ۲.۱ - تفسیرمنظور از (ناس) در (ام یحسدون الناس) پیامبر اسلام و خـانـدان او اسـت، زیـرا نـاس به معنى جمعى از مردم است، و اطلاق آن بر یک نفر (تنها شـخـص پـیـامـبـر) مـا دامـى کـه قـریـنـهاى در کـار نـبـاشـد جـایـز نـیـسـت بـه عـلاوه کلمه (آل ابراهیم) (خاندان ابراهیم) قرینه دیگرى است که منظور از ناس، پیامبر اسلام و خـانـدان او اسـت، زیـرا از قـریـنـه مقابله، چنین استفاده میشود که ما اگر به خاندان بنی هاشم چنین موقعیتى را دادیم تعجب ندارد، زیرا به خاندان ابراهیم نیز بر اثر شایستگى، آن همه موقعیت معنوى و مادى بخشیدیم. در روایات مـتـعـددى کـه در مـنـابـع اهل تسنن و شیعه آمده است تصریح شده که منظور از (ناس) خاندان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) میباشد: از امام باقر (عـلیـهـالسـلام) در ذیـل ایـن آیـه چـنـیـن نـقـل شده است که فرمود: خداوند در خاندان ابراهیم پیامبران و انبیاء و پیشوایان قرار داد (سـپـس بـه یـهـود خـطـاب مـیکـند) چگونه حاضرید در برابر آن اعتراف کنید، اما درباره آل مـحـمـد (صـلى الله عـلیـه و آله و سلم) انکار مینمائید. و در روایت دیگرى از امام صادق (عـلیـه السـلام) مـیخـوانـیـم کـه دربـاره ایـن آیـه سـؤ ال کـردنـد فـرمـود: (نـحـن المـحـسـودون: یـعـنـى مـائیـم کـه در مـورد حسد دشمنان قرار گرفتهایم) و در تـفـسـیـر (درالمـنـثـور) از ابن منذر، و طبرانی از ابن عباس، نقل شده است که درباره این آیه میگفت: منظور از (ناس) در این آیه مائیم نه دیگران. ۳ - پانویس
۴ - منبعفرهنگ قرآن،مرکز فرهنگ و معارف قرآن،برگرفته از مقاله «ارزش حکمت». ردههای این صفحه : حکمت | موضوعات قرآنی
|